ابتدا به معرفی شخصیت بارکوفسکی می پردازیم ، بارکوفسکی شخصیتی است که از چندین سال پیش با شروع تالار های اینترنتی شروع به نوشتن داستان های جذاب و آموزنده در زمینه بازارهای مالی نمود و در این زمینه شهرتی در دنیای وب بورسی یافت اکنون به باز نشر […]
ابتدا به معرفی شخصیت بارکوفسکی می پردازیم ، بارکوفسکی شخصیتی است که از چندین سال پیش با شروع تالار های اینترنتی شروع به نوشتن داستان های جذاب و آموزنده در زمینه بازارهای مالی نمود و در این زمینه شهرتی در دنیای وب بورسی یافت اکنون به باز نشر این داستان های زیبا خواهیم پرداخت:
از موقعي كه داير شدن تالار هاي منطقه اي باب شده بود ،
شهر كوچك ( كه به تازگي از حالت ده به حالت شهر تبديل شده بود ) ما هم رنگ و بوي بورسي پيدا كرده بود.
لويشين باختاري پير مرد كليمي كه صرافي داشت اولين كد سهامداري را دريافت كرد. اين پيرمرد مقتصد همواره سبب كنجكاوي من مي شد. به خصوص شمعداني مقدس و طلايي اش .او هرگز كسي را به خانه اش دعوت نمي كرد. و در مغازه اش از كسي پذيرايي نمي كرد. به شخصه معتقدم كه او از ابعاد زندگي فقط به بعد مالي مي انديشيد. اما او هرگز به كسي كاري نداشت.
در يك بعد از ظهر سرد من را به خانه اش دعوت كرد.!!!!
چشمان متعجب و از حدقه در آمده مردم كوچه و بازار را مي ديدم ، زماني كه وارد كوچه اي شدم كه خانه پيرمرد در آن قرار داشت.
پير مرد رو به من كرد و گفت : باركوفسكي عزيز خوشحالم كه دعوت من را پذيرفتي.هدف از دعوت گرفتن مشاوره است. مي خواهم در بورس سرمايه گذاري كنم. من مي خواهم با شما شريك شوم .( به جمله مي خواهم با شما شريك شوم دقت كنيد. لويشين نگقت بيا با من شريك شو.!!!)
گفتم : با من شريك شويد؟؟؟
گفت : آري . مي خواهم با شما در سرمايه تان شريك شوم.!!!
گفتم : من سرمايه اي ندارم .
گفت : در علم شما شك ندارم. پس سرمايه از من و تحليل علمي از شما. مي بينيد كه مي توانيم شريك شويم.!!
گفتم : شرايط؟؟؟
شروع كرد به تشريح ديدگاه خود و نسبت هاي شراكت و ....
او فكر همه چيز را كرده بود . و من در نگاه اول موافق همه موارد بودم. ولي وقت بيشتر براي جمع بندي خواستم.
بعد از يك روز من جواب موافق دادم. هر روز من سهام خريداري شده را مراقب بودم و تحليل روزانه و هفتگي را به زبان ساده ارايه مي كردم و پير مرد در جزيي ترين مسايل قرار مي گرفت.