پله‌هاي طي شده توسط يكي از سرمايه‌گذاران تا رسيدن به قله موفقيت

دانشکده آموزش بورس و ارز - به نقل از سايت «كار براي زندگي و نه زندگي براي كار» پله‌هاي طي شده توسط يكي از سرمايه‌گذاران تا رسيدن به قله موفقيت را خلاصه‌وار عنوان كرده است. به نظر می‌رسد تمامي معامله‌گر‌ها تقريبا همه اين پله‌ها يا اكثريت آنها را بايد طي كنند تا به مرحله‌اي برسند كه بتوانند خود را يك سرمايه‌گذار موفق در بازار سهام بنامند:

1- كنجكاوي ما باعث مي‌شود تا راجع به بازار مطالعات و تحقيقات اوليه‌اي را انجام دهيم. 2- يك يا دو كتاب و چند گزارش و مجله مي‌خريم. 3- چيزهایي از بازار كه به نظر دوست‌داشتني مي‌رسند شما را ترغيب به تحقيق مي‌كنند. 4- علاقه‌اي سطحي به بازار و معامله‌هاي پراكنده و عموما از دست دادن پول و گاهي هم موفقيت‌هاي تصادفي را در اين مرحله تجربه مي‌كنيم. 5- عموما شكست‌هاي خود را فراموش كرده و به موفقيت‌هاي خود مي‌باليم و خودمان را تشويق و متقاعد مي‌كنيم كه اگر اين تكنيك‌ها را ياد بگيريم به پايان راه رسيده و موفقيت‌هاي زيادي به دست خواهيم آورد. 6- چارت‌هاي مخصوص به خودمان را كه احيانا بزرگ‌تر از حد معمول هم هستند و چند انديكاتور هم روي آنها رسم شده براي خود تهيه مي‌كنيم. 7- روشي را براي ورود به بازار تهيه كرده و فكر مي‌كنيم كه اين روش جز موفقيت چاره ديگري ندارد! 8- به صورت فعال معاملات خود را آغاز مي‌كنيم. 9- نتايج به ما گوشزد مي‌كنند كه به همان سادگي كه فكر مي‌كنيم، نيست و چند نكته را بايد مراعات كرد. 10- به معاملاتمان ادامه مي‌دهيم و نتايج نسبتا بدي ايجاد مي‌شوند ولي نه آنچنان كه علاقه ما را از بين ببرند. 11- همچنان نتايج خوب را انتظار مي‌كشيم. 12- حجم معاملات و مبالغ درگير در آنها افزايش مي‌يابند. 13- مطالعه و خواندن گزارش‌ها ادامه مي‌يابند اما اينها جز به تنيدگي بيشتر اوضاع نمي‌انجامند. هنوز نميدانيم كه چه بايد بخواهيم. 14- نمره موفقيت ما به نسبت خوب است اما كمبود مهارت‌هاي معاملاتي ما منجر به عدم بهره‌گيري و كسب سود شايسته از بازار مي‌شود. 15- به تدريج ترس از بازار در ذهن ما جاي مي‌گيرد و هنوز اندر خم يك كوچه‌ايم. 16- به همان روال قبل معامله مي‌كنيم و به تعداد زياد معامله كرده و از قانون «به حساب خود رسيدن» گريزانيم. تنها موضوع مهم انجام فعاليت است. 17- يك سود بزرگ براي خود ثبت كرده و احساس اينكه همه چيز خوب پيش مي‌رود در ما به اعتماد به نفس زياد از حد منجر مي‌شود. 18- يك ضرر بزرگ مي‌كنيم. از نظر رواني وضعيت ما شروع به تضعيف مي‌كند. 19- يك كامپيوتر مي‌خريم و شروع به بررسي انديكاتورهاي ديگر مي‌كنيم. 20- به ديگر بازارها و روش‌ها نيز سرك مي‌كشيم. 21- بالاخره همه پول خود را از دست مي‌دهيم. 22- به وضوح مي‌فهميم كه به همان سادگي كه مي‌بينيم نيست. 23- به نظر مي‌رسد كه به اين شيوه نمي‌توانيم ادامه دهيم. 24- در مي‌يابيم كه اطلاعات كافي براي كساني كه مي‌خواهند از اين بازار كسب در‌آمد كنند كافي نيست. 25- براي پر كردن اين خلاء سعي مي‌كنيم كه يك سيستم گزارش‌نويسي ايجاد كرده تا چگونگي اوضاع را به ما بگويد. 26- يك تحليل‌گر را به همكاري دعوت مي‌كنيم. توجه داشته باشيد كه اين بدترين كاري است كه شما مي‌كنيد و بهترين كار آن است كه يك سرمايه‌گذار مستقل و حرفه‌اي را به كمك بطلبيد. 27- به معامله كردن ادامه مي‌دهيم اما با جنب و جوش كمتر. 28- گزارش‌نويسی روزانه را آغاز مي‌كنيم كه يك موفقيت فوري محسوب مي‌شود. 29- تمام اينها نيازمند تحقيقات و مطالعات و آناليزهاي شخصي زيادي است اما باز هم هنوز بر ما روشن نيست كه معامله كردن يك امر ذهني است و ساير مقولات بيروني (شامل روش‌ها، كامپيوترها و كارگزاران و...) تقريبا همه نامربوط هستند البته تا وقتي كه از نظر ذهني آماده نباشيم. 30- ترس بر ما مستولي شده و هنوز هم شيوه خاصي نداريم. 31- درمي‌يابيم كه معامله منطقي بدون داشتن يك شيوه مناسب نتيجه‌اي جز ناكامي ندارد. 32- به دنبال يك روش تازه مي‌گرديم. 33- روش‌هاي موجود در بازار به نظر مناسب نيستند و شروع به طراحي يك روش مخصوص به خود مي‌كنيم. 34- با روش خود شروع به خرید و فروش مي‌كنيم كه البته كاري بس سخت است. 35- ما به دلايل قانع‌كننده‌اي براي معامله‌هاي خود نمي‌رسيم (چيزي كه قبل از داشتن روش نيز به آن دچار بوديم)اما در مي‌يابيم كه قبلا راجع به آن بررسي كرده‌ايم. جريانات دروني شما به كار مي‌افتند. 36- مي‌فهميم كه نكته اصلي در معامله كردن همانا ذهن ماست. حال مي‌توانيم پيشرفت واقعي را شروع كنيم.

37- شروع به تكميل استراتژي خود كرده و با كاهش حجم دادوستدهاي خود كار را دنبال مي‌كنيم. 38- اما هنوز هم دچار ترس هستيم و اين به مساله بزرگي تبديل مي‌شود. قبلا ياد گرفتيم كه كاهش ضررها لازم است

و اما بخش دوم (حفظ جريان سود ده) را با وجود ترس نمي‌توانيم به آن دست پيدا كنيم. 39- به معامله كردن خود ادامه مي‌دهيم و به خود اميدواريم كه خوب شود. به تدريج ترس رخت بر‌مي‌بندد. 40- با ثبت يك زيان بزرگ، ضربه بزرگ ديگري مي‌خوريم. 41- احساس بدي پيدا كرده و فكر مي‌كنيم كه بهتر است تسليم شويم

و يا شايد بهتر بود همان مرتبه اول و چند سال پيش كه براي اولين بار ضرر كرديم، تسليم مي‌شديم. 42- به معامله خود ادامه داده و سعي مي‌كنيم كه از اعتماد به نفس زيادي پرهيز كنيم.

خودمان را به سيستم مديريت استرس مسلح كرده و به زودي ياد مي‌گيريم كه مراقبه كنيم

(چيزي كه براي هر سرمايه‌گذاري ضروري است)و در مي‌يابيم كه هميشه متواضع بوده

و مانند ظرف خالي باشيم. اگر شما از خودتان پر باشيد جايي براي يادگيري باقي نمي‌گذاريد. 43- يك معامله‌گر ديگر را به عنوان راهنما انتخاب كرده و او نيز يك روش را به شما معرفي مي‌كند

كه بلافاصله مورد پسند شما واقع شده و علت آن هم وضعيت مناسب (ذهني) شماست. 44- سيستم خودمان را مي‌سازيم و آنرا توسعه داده

كه منجر به بهتر شدن نتايج و وضعيت ذهني ما مي‌شود. ديگر ترس مساله مهمي نيست. 45- تصميم به ملاقات با يك مربي روانشناس معاملات مي‌گيريم. 46- سود بزرگي را به دليل اجازه دادن به جريان سود‌ده در يك معامله به ثبت مي‌رسانيم.

ما همان كاري را مي‌كنيم كه هر سرمايه‌گذار موفقي انجام مي‌دهد. آيا دوباره هم اين ترفند را مي‌توانيم بكار ببنديم؟ 47- شروع به دور شدن از ترس و رسيدن به مرحله ريسك محوري مي‌كنيم. 48- مي‌فهميم كه وضعيت ذهني همه چيز است و آرامش داشتن امري حياتي است و باز هم تعداد معاملات خود را كم مي‌كنيم. 49- چند روزي را بين زمان‌هاي معاملاتي استراحت مي‌كنيم و زماني كه هيچ موقعيت جذابي وجود ندارد فقط صبر مي‌كنيم. 50- شروع به سود كردن با روش پايدار مي‌كنيم. 51- باز كمي به خودمان غره مي‌شويم! اما اين بار مي‌فهميم كه اشتباه كرده و با ضرر كمي آن‌را محدود مي‌كنيم و باز به خودمان يادآوري مي‌كنيم كه متواضع بمانيم. 52- بعضی اوقات به صورت ناخودآگاه سهمي را در قيمت خاص مي‌خريم و با سود مي‌فروشيم. در اين كار داريم حرفه‌اي مي‌شويم. 53- مي‌دانيم كه چالش‌هاي زيادي پيش‌رو داريم اما با اعتماد به نفس آنها را رفع مي‌كنيم. 54- كسب سود برايمان يك عادت مي‌شود. حقيقتا ما در يك دنياي پر از فراواني زندگي مي‌كنيم. 55- در‌مي‌بابيم كه زندگي ما به واسطه سرمايه‌گذاري در بازار سهام بهتر شده و در بسياري از زمينه‌هاي زندگي به خواسته‌هايمان مي‌رسيم.