آنتون کریل معامله گر بازارهای مالی

اینجانب در سال 1979 در لیورپول ( شهری بندری در شمال غربی انگلستان ) متولد شدم . معاش در آنجا و آن سالها مشقت بار بود , زمانی که 4 ساله بودم پدرم آنجا را ترک و به آلمان سفر کرد و مامان اینجانب بایستی تمام وقت فعالیت می کرد تا بتواند منزل را برای اینجانب و اخوی کوچکم سازمان نماید , اینجانب بیشتر دوران کودکیم را به بازی کردن فوتبال و شرارت با تنی چند از نوباوه های خیابانی گذراندم . درآمد ما کم بود و مامان اینجانب پول یه خرده برای خرید هرچیزی داشت . و به حیث می سید در آن زمان پول و رفاه از معاش ما مسافت گرفته است . کودکی اینجانب در مقایسه با اکثری از همکلاسی هایم فراوان مشقت بار بود . از یک لحاظ نیز بزرگ شدن این چنینی یک امتیاز به شمار می‌آید . و ما زودتر بالغ شدیم زیرا ناچار بودیم مسئولیت های سنیگن تری نسبت به سن مان داشته باشیم . در نوجوانی متوجه شدم که دنیای اینجانب چقدر کوچک است و کسانی در نزدیکی اینجانب به آن هیچ توجهی ندارند . انگیزه مهم کلیه این بود که تنها زنده بمانند . در 13 سالگی تصمیم گرفتم که اینجانب بایستی معاش بهتری داشته باشم . اینجانب 5 سال بعد از آن را صرف طرح ریزی و ساخت رویاهایم کردم . در سن 18 سالگی از منزل بیرون شدم مانند خیلی های دیگر و به دانش کده رفتم . معاش اینجانب دیگر تغییر کرده بود و لیورپول و خانواده ام را ترک کردم که‌این مسئله قلب منرا به شدت آزرده کرده بود . اینجانب او‌لین نفری بودم که در خانواده ام به دانش گاه رفتم . در فن کارشناسی اقتصاد کالج منچستر پذیرفته شدم و از سن 18 تا 21 سالگی به علم آموزی پرداختم , و عملکرد داشتم که به رویایم که خرید و فروش گری برای یک بانک در لندن بود دست پیدا کنم . در یک معرفی به “ گلدمن ساکس ” دعوت شدم که یک مذاکره کاری با کمپانی انجام دهم . اینجانب شغل را به دست آوردم و غرق در احساسات شدم . اینجانب یک توصیه امن و فارغ از قید و شرط داشتم . یک عمل تحت عنوان داد و ستد گر در یکی شایسته ترین بانک های سپرده گذاری جهان در سن 20 سالگی . اینجانب آزمون های ماهر ام را دادم و به فعالیت پیامبر شدم . بعدها در وال استریت در نیویورک یادگرفتن های تکمیلی ام را به اتمام رساندم . در برگشتنم به لندن بر روی بازار سهام اروپا داد و ستد انجام میدادم که با گاز آوازه فراوانی برای خودم تحت عنوان خرید و فروش گری که ریسک های بزرگی انجام داده بدست آوردم , و داد و ستد هایی را انجام میدادم که سایرافراد از دست میدادند یا این که به هیچ وجه در حیث نمیگرفتند . و تخت گاز موفقیت هایم در بازار پخش شد و بعداز 4 سال فعالیت برای “ گلدمن ساکس ” , از کمپانی Lehman Brothers به سراغم آمدند و از اینجانب برای انجام معاملات اروپا دعوت کردند . اینجانب برای Lehman Brothers برای 2 سال فعالیت کردم و آن را شایسته ترین کمپانی معاملگری اروپا کردم .



اینجانب تبدیل به یک خرید و فروش گر ثبت شده در بازار شده بودم . اینجانب مردی شده بودم که فارغ از اعتنا به بعد ها و پیچیدگی عمل به هرجایی میرفتم تا کارم را انجام دهم . پس از صرفا 2 سال عمل برای Lehman Brothers , جی پی مورگان ( فراچارت : یکی اصلی ترین بانکهای آمریکایی ) شعبه انگلیس منرا متقاعد کرد که پست نائب رئیس مدیریت در معاملات اروپا را به عهده بگیرم که تنها تعدادی هفته پس از به دنیاآمدن 26 سالگی ام بود . ما در جایی از زمان بودیم که به عینه پایان عصر 5 ساله بازار افزایشی بود . به عینه یک گریز مغرها در شهر پیش آمده بود , خیلی از همسن های اینجانب که استعداد پاره ای داشتند استخدام شدند تا جای کسانی که خالی شده بود را لبریز نمایند . بضاعت و توان آنان به عینه با حقوقی که به آنان پرداخت می شد برابری نمی کرد . ورود به بازار سوای در حیث تصاحب کردن ریسک و یا این که نداشتن هیچگونه درکی از ریسک به یک مسائل ارگانیک تبدیل شده بود . و این برای اینجانب تماما واضح بود که پایان روزهای عالی نزدیک است . اینجانب در حالی جی پی مرگان را ترک کردم که 28 ساله بودم و عملا در همین سن خودم را بازنشسته کردم و هر چیزی که داشتم را در ظرف دو ماه فروختم , آپارتمانم در لندن , و سپرده گذاری هایم را تبدیل به پول عیب گیری در اکانت بانکی ام کردم