مصاحبه با استیو نیسون

 مصاحبه با استیو نیسون در مورد کندل استیک های ژاپنی 

قریب به ١۵ سال پیش زمانیکه استیو نیسون در Shearson Lehman Hutton و در محل کارخود در دپارتمان تحقیقاتی فیوچرز پیشنھادات و نظرات خود را به کارگزاران ارایه میکرد ، ھنوز به کسی نگفته بود که از تحلیل کندلھا برای این کار استفاده می کند.

در حالیکه تحلیلھای تکنیکال بطور وسیع در معاملات فیوچرز مقبول افتاده بود ،ھنوز چارتھای کندلی در غرب ناشناخته مانده بود. در این زمان استیو نیسون آمادگی بیان این متد با تمام پیچیدگیھایش را در خود احساس نمی کرد (او در حال تکمیل تحقیقاتش روی این موضوع بود). و از طرفی رغبتی ھم نداشت که متد خرید و فروشی برپایه سیگنالھای Morning Attack, HangingMan و یا Three Advancing Soldiers را ارائه دهد. پس از اینکه فرھنگ کندلھای ژاپنی برای معامله گران قابل فھم شد، استفاده از این متد تحلیلی شروع به گسترش کرد بطوریکه نسبت به اواسط دھه ٨٠ این ھمه گیری بوضوح قابل مشاھده بود. در حال حاظر نیز معامله گران و تحلیلگران سھام ، مراتب امتنان خود را از این متد بدلیل گشودن زاویه ای بھتر جھت تحلیل بازار و قیمتھا اعلام می کنند. حال، تشکر معامله گران بخاطر ارایه این روش چارتینگ ١٣٠ ساله به غرب بسوی نیسون جھت گرفته شده است. نیسون اولین مقاله خود درباره کندلهای ژاپنی را در آمریکا نوشت (در مجله فیوچرز در سال 89 چاپ شد) و همچنین کتابهای پایه ای معتبری از قبیل Japanese Candlestick Charting Techniques و Beyond Candlestick را قلم زد. هم اکنون نیز او مسئول سایت Candlecharts.com است که بصورت مستقل از سال 96 فعالیت آموزشی، مشورتی را پایه نهاده است. نیسون بعنوان مدافع قوی کندلھای ژاپنی عنوان کرده است که "کندلھا فقط یکی از ابزار جنگ افزاری شما در زرادخانه تجارتتان است". در سمینارهای آموزشی هم،  نیسون گفته است که استفاده از شمعها "ابزار" است نه یک سیستم. در واقع او بر ترکیبی از تکنیکهای غربی و تحلیل کندل های ژاپنی معتقد است. نیسون در اواسط دهه 80 در سالن دفتر یک کارگزار ژاپنی در Sheason از وجود این چارتها اطلاع پیدا کرد و توجهش را معطوف آن نمود تا مسایلش را فرا گیرد. "زمانیکه تحقیقاتم را انجام میدادم با مترجم آمریکایی آشنا شدم که در صدد رفتن به ژاپن بود. از او خواستم هر چه کتاب درباره کندل های ژاپنی دید برایم بخرد. او آنها را برایم آورده و ترجمه نمود و سپس جمع آوری و ترکیب آنها سالها مرا بخود مشغول کرد."

مطلب فوق را استیونیسون در Improve my trade recommendations عنوان کرده است.

او در اواخر دهه 80 به Meriil Linch منتقل شد و همزمان با قبول مسئولیت بعنوان تحلیلگر ارشد تکنیکال در دپارتمان فیوچرز، کتابچه 15 صفحه ای درباره کندل های ژاپنی نوشت. که بلافاصله شرکت با درخواست ده هزار نسخه ای از این کتابچه مواجه شد.

معامله گران فیوچرز در ابتدا اقدام به آنالیز مزایای تحلیل بر پایه کندل ها نمودند. قبل از این، درک معامله گران فیوچرز، صرفا تکنیکالی بود.

نیسون می گوید: " بازار Equity در ابتدای دهه 90 نسبتا ساکن بود. معاملات آنلاین در آن موقع وجود نداشت و روزهای کاری هم زیاد نبود. معامله گران فیوچرز به کار روی کندل های ژاپنی پرداختند بدلیل اینکه تمایل به معامله کوتاه مدت داشتند (سیگنال های برگشتی سریع می خواستند).

نیاز آنها مستقیما در دل تحلیل کندل ها دیده می شد.

نیسون می دانست که نیاز آنها این است که تایم فریم کوچک شود. "فاندامنتال در تایم فریم بزرگ مهم می نمود و در دید کوتاه مدت فاندامنتال تاثیر کمی دارد و احساسات بیشتر تاثیرگذار است. تنها راه اندازه گیری طیف احساسات بازار از جاده تکنیکال می گذرد". کندلها حالت متراکم شده نمودار میله ای می تواند باشد. نیسون اعتقاد دارد "اختلاف عمده در اینجا این است که ژاپنی ها اهمیت زیادی به قیمتهای Open و Close می دهند." کندلها ترکیبی از بدنه و دم و شاخ هستند. بدنه فاصله بین Open و Close است. وقتی Close پایین تر از Open باشد بدنه سیاه (رنگ دیگری) بوده و اگر Close بالاتر از Open باشد، بدنه سفید (توخالی) می باشد. خطوط باریک در بالا و پایین شاخ و دم هستند. بالای شاخ نشان دهنده High و پایین دم Low نامیده می شود. طول کندل و اینکه سیاه است یا سفید، پایینرو یا بالارو بودن قیمتها را نشان می دهد.

:: مزیت Candlestic Charts بر Bar Charts چیست؟

نیسون: در نمودار کندلها شما تمام تحلیلهای تکنیکی غربی را میتوانید پیاده کنید. هر آنچه در نمودار میله ای استفاده می کنید در نمودار کندلها نیز صادق است مانند: میانگین متحرک، خطوط روند، اسیلاتورها و رتریسمنت ها. اما علاوه بر سیگنال های غربی سیگنال هایی خواهید دید که فقط در نمودار کندل ها قابل رویت است. مانند "دوجی" که زمانی رخ می دهد که Open و Close بازار یکی باشد. اگر بازار حرکتی قابل توجه داشته باشد و سپس "دوجی" تشکیل شود، ژاپنی ها به اصطلاح می گویند بازار خسته شده است و یک نیروی بالقوه برای برگشت روند بوجود آمده.

نمودار کندل ها برگشت ها را زودتر سیگنال می دهد.

در صورتیکه در نمودار میله ای نظر دادن درباره برگشت روند و تایید یه اش، توسط خطوط روند یا میانگین متحرک انجام می شود و این، بررسی طولانی مدت را می طلبد. در نمودار کندل ها شما می توانید سیگنال برگشت را در یک یا دو session تشخیص دهید. برای مثال در هفته 14 می 2001 الگوی Evening Star در چارت نزدک قابل دقت است. بر پایه تکنیک غربی الگوی سر و شانه شکل گرفته است اما تشکیل این الگو هفته ها زمان می برد و طول می کشد تا برگشت قیمت از گردن نیز تایید گردد. بازار با یک الگوی برگشتی نزولی در بالای تراز "سر" شکل گرفت، اما تا 11 ژوئن سال 2001 شکست گردن رخ نداده بود. اطلاعات قیمتی در هر دو نوع چارت میله ای و کندلی بصورت یکسان موجود است اما برای تعمق روی بازار و قیمتها با استفاده از نمودار میله ای احتیاج به ژیمناستیک فکری است. الگوها مانند گپها (که windows می نامیم) در نمودار میله ای  نیز پدید می آید.

به هر حال شما از تمام سیگنال ها می توانید استفاده کنید، بهمراه استفاده از دورنمای نمودار کندل ها که در ذهن خود آن را مجسم می نمایید. همچنین کندل ها برای خفظ سرمایه بسیار مناسب هستند.

برای مثال فرض کنید بازار یک تراز ارتفاعی جدید ساخته است و سپس دوجی و یا Spining Top (شامل بدنه ای کوچک بهمراه شاخ و دمی بلند) بوجود آمد. این به ما می فهماند که بازار این قیمت را رد می کند و همچنین کنترل لازمه برای ثبات در ادامه روند را از دست داده است. در نمودار میله ای شما فقط یک حرکت بلند قیمت و تشکیل چیزی مثل علامت بعلاوه می بینید اما در نمودار کندل ها شما می پرسید "سایز بدنه ما چقدر است؟" "دم و شاخ ها به چه می ماند؟". وقتی بازار کندلی با یک بدنه کوتاه و شاخ بلند تشکیل می دهد من هیچ میلی به گرفتن پوزیشن در روند صعودی بازار نخواهم داشت در صورتیکه با دقت به نمودار میله ای فرصت خوبی برای گرفتن پوزیشن بنظر می رسد چون یک حرکت قیمتی بالا روی خوبی دیده میشود و در انتها نیز قیمت در جهت روند بالا رفته و بسته شده است. حال اگر به نمودار کندل ها برگردیم خواهیم دید که یک حرکت رالی شکل گرفته اما قیمت در نزدیکی Open بسته شده که تشکیل Bearish Shadow را برای ما محرز کرده است.

:: کدام اندیکاتور غربیها در کنار کندل ها خوب کار می کند؟

نیسون: به طور مشخص Volume را پیشنهاد می کنم که فشار و نیروی پشت قیمت ها را برای حرکت نشان می دهد. برای مثال الگوی Bullish Engulfing که یک کندل سفید، کندل سیاه قبل از خود را در بر می گیرد را در نظر بگیرید. اگر شما یک الگوی Bullish Engulfing را بعد از روند نزولی داشته باشید ممکن است بازار دوباره میل به پایین رفتن داشته باشد. در اینجا تحلیلی از حجم را وارد تصمیم گیری خود می کنیم. اگر من ببینم حجم کندل سفید بالاروی من از حجم کندل سیاه قبل از خود بیشتر است، می فهمم الگو دلالت بر بالارو بودن بازار دارد. در اصل شما می توانید فقط اندیکاتور های مورد علاقه خود را به چارتتان اضافه کنید. سیگنالهای تاییدی دیگری را نیز که استفاده می کنید ممکن است شما را بیشتر راهنمایی کند. مثلا اگر Bullish Engulfing در نزدیکی یک خط حمایت قوی پدید آید، اعتماد به روند صعودی در جهت تشکیل این الگو نسبت به الگوی مشابه ولی بدون تاییدیه خط حمایت، بیشتر است.

:: شما کندل ها را در تحلیل خود بصورت عینی در نظر میگیرید یا ذهنی؟

نیسون: هر دو ... برای مثال الگوی Hammer را که بدنه ای بلند در بالا و دمی بلند دارد را در نظر بگیرید. هر چند اکثر الگوها برگشتی هستند ولی Hammer یک الگوی برگشتی قوی محسوب می شود که پایین یک روند نزولی شکل می گیرد. حال بخواهیم تعیین کنیم که کدام حرکت نزولی مورد نظر است و مقصود از دم این الگو چیست، اینجا موضوع بصورت عینی باید دیده شود. یک Hammer ایده آل باید دارای دمی بطول حداقل دو برابر ارتفاع بدنه اش باشد. اما اگر من یک Hammer بعد از حرکت نزولی ببینم که دم آن فقط یک و نیم برابر بدنه اش بوده اما بازار به یک خط حمایت مشهور و قوی خورده بود، بازهم دید من ناظر یک ساختار کلاسیک Hammer خواهد بود.

به طور کلی این تصویر تکنیکالی مهمتر از سیگنالی است که از کندلها می گیرید. کندل ها فقط در پس زمینه ای که شامل یک تصویر کلی از بازار می باشد، دیده می شوند.