مصاحبه با معامله گر برجسته جیسون استیپلتون

جیسون می گوید : برای تبدیل شدن به یک داد و ستد گر غالب شما بایستی پیشنهاد های یک داد و ستد گر چیره را دنبال نمایید و با داد و ستد گری خویش به نظیر یک تجارت اخلاق و رفتار فرمایید . جیسون اخیراً 250 هزار دلار را به 940 هزار دلار ظرف مقطع سه ماه در مسابقه Varengold Trading تبدیل نموده است . او‌لین پند وی تحت عنوان یک معلم این است که از چت روم ها , انجمن های اینترنتی و شبکه های عمومی پرهیز کنید تا بنابراین آن‌ها اطمینان داشته باشندکه روی طریق فکرشان یا این که یک بینش نو نسبت به بازار و به خودشان متمرکز میباشند . جیسون توضیح میدهد که چرا هنگامی که شما یک سیستم معاملاتی سودآور دارید , تمام موفقیت شما متعلق به توان شما در استعمال از آن سیستم در داد و ستد هایتان به طور روزمره داراست و به همین علت است که وی تمرکز متعددی بر مساله روانشناسی دارااست . با این‌که وی به اقتصاد و سیاست عشق و علاقه مند است , روش وی به داد و ستد گری کاملاً بر طبق تکنیکال می‌باشد و توضیح می‌دهد که چرا یک داد و ستد گر حقیقی و واقعی که به طور انفرادی فعالیت می نماید قابلیت و امکان ندارد بتواند تصمیمات معقول ای مبتنی بر محاسبه فاندامنتال بگیرد . AA01 گفتگو گر : روزنامه FX Trader میتوانید کمی از ماجرا خودتان را برایمان تعریف کنید؟ چه‌طور به خرید و فروش گری عشق و علاقه مند شدید؟ چه وقتی سرگرم انجام این عمل هستید؟ تجربیات شما در داد و ستد گری چیست؟ اینجانب با رئیس سپرده گذاری های خودم آغاز کردم . آغاز به ترک یه خرده پول کردم و در اولِ راه و روش انباشته کردن اندوخته ام بودم و می خواستم خودم آن را رئیس کنم . اینجانب اعتقادوباور داشتم که هیچ کسی بیش از خودم به پول اینجانب اهمیت نمی دهد و نمی خواستم آن را به کسی بدهم تا آن را در صندوق سپرده گذاری مشترک قرار دهد . می خواستم خودم بررسی را انجام دهم و این قضیه با‌گاز تبدیل به‌این شد که : “ اینجانب می‌توانم از یه خرده از این مبلغ برای خرید و فروش گری به کارگیری کنم . ” و آغاز به داد و ستد options کردم . در معاملات options پول متعددی از دست دادم البته یقین داشتم که می‌توانم شیوه انجام این عمل را پیدا کنم . به این ترتیب به مطالعه کردن ادامه دادم , کتاب های گوناگون می خریدم , به سمینارها می رفتم و آن گاه به اندیشه داد و ستد کردن در بازار سهام افتادم ولی بازار سهام نزولی شده بود و اینجانب تصمیم گرفتم قراردادهای آینده را در حیث بگیرم . براین اساس از options به سهام و از سهام به قراردادهای آینده روی آوردم و میزان موفقیتم دوچندان ناچیز بود .



پس از چند سال تمرین و امتحان و اشتباه به‌این سود رسیدم که کاری که در واقع داشتم انجام می دادم پرش از یک سیستم معاملاتی به سیستم دیگر و از بازاری به بازار دیگری بود و روی چالش کلیدی که روانشناسی بود تمرکز نمی کردم . هر شخصی بایستی روانشناسی بازار و روانشناسی شخصی خویش را بشناسد تا بتواند مثمرثمر واقع شود . اهمیتی ندارد که سیستم معاملاتی سودآور می‌باشد یا این که خیر , در حالتی‌که نظم به کار گیری از آن سیستم را به طور روزمره زیر یک‌سری موقعیت و مقررات که وضع و اوضاع نموده اید نداشته باشید , چیره نخواهید شد . هرچه بیشتر مطالعه کردم و کتاب خواندم و با داد و ستد گران غالب سخن کردم , این چیزی است که آنها می گفتند . ریچارد دنیس این مسئله را به شایسته ترین نحو ابلاغ نموده است : “ هر کسی قادر است یک سیستم معاملاتی با توجه 80 درصد تولید نماید . سؤال این جاست که آیا آنان می‌توانند به طور منظم آن را دنبال نمایند یا این که خیر . ” آن گاه آغاز کردم به رنج روی روانشناسی خودم , منظم بودن و اوضاع و احوال کردن مقررات فعالیت کردم . با دنبال کردن آن مقررات پرورش کردم و هم اکنون به جای ضرردهی مداوم , به طور مداوم سودآور هستم که‌این انگیزه آخری یک داد و ستد گر میباشد . شما اخیراً در مسابقه Varengold Trading به سکو چهارم رسیدید . اولیه این‌که چرا تصمیم گرفتید درین مسابقه کمپانی کنید؟ خیلی از استاد ها سفارش و اندرز می نمایند اما وقت کار که میرسد … به خاطر دسته کارم به اشخاص متعددی برمی خورم که از اینجانب می‌پرسند : “ سابقه عملکردی خودت را به اینجانب نشان بده . ” به این ترتیب برای زمان متعددی می گفتم “ این چیزی است که سیستم معاملاتی ما انجام میدهد